فرشته زمستونی منفرشته زمستونی من، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

نفس مامان وباباش

اسم فرشتمون+ یه کوچولو از خریدها

سلام به گل پسرم همه کسمممم مامان با کلی تاخیر و کلی خبر ای جورواجوراومده اول از اینکه جمعه 21 شهریورسرویس تختو کمدتو خریدیم مبارکت باشه اقا کوچولوی من دوم اینکه اسمتوانتخاب کردم از این به بعد شما علی کوچولوی منی.دلیل این انتخابم اینه که بابات از وقتی با هم نامزد بودیم همیشه میگفت دوست دارم اسم پسرم علی باشه  منم از اونجایی که خیییلی مهربونم روشو زمین نزدم. تو این مدت بابا اومد و رفت چون ممکن بود برای کلاس بارداری که 7 مهر جلسه حضور با همسران بود نباشه با خانم وروایی تماس کرفتیم و 9 شهریور 3 تایی رفتیم کلاس فقط 2 تا از شوهرا اومده بودن که من به بابات افتخار کردم. امروزم جلسه سوم یابه عبارتی چهارمین کل...
25 شهريور 1393

تو... عشقم... امیدم... پسرم

سلام فرشته تو دلی مامان خیلی متاسفم که هنوز اسم دار نشدی مامان جان.من بین یه دو راهی سختم از یه طرف دلم یه اسم اصیل ایرانی میخواد از یه طرف عاشششق باباتم و دوستدارم اسمی رو که برات میذاریم از ته ته ته دلش دوست داشته باشه.بابات دوست داره اسمت علی باشه.منم کلی اسم لیست کردم مهراد - مهرسام-سامیار-سانیار-ارش-کیارش-رادین البته بابات هم یه لیست نوشت مهند-بهداد-محمد پارسا-رادوین- علی بود. البته اسم سیروان رو هم جفتمون دوست داریم که معنیش جالب نبود. خیلی سخته مامان جان دوست دارم زودتر اسم دار بشی با اسم صدات کنم و برات حلقه در اتاق سفارش بدم.تو خانواده هامون هم همه طرفدار باباتن یعنی همه علی صدات میکنن.خودت چی دوست داری عشقک مامان؟م...
7 شهريور 1393

3 , 4 شهریور 1393

فرشته کوچولوی شیطون مامان   عزیزم 3 و4 شهریور تبدیل به تاریخ های به یاد ماندنی واسه مامان شدن 3 شهریور تاریخ دفاعیه مامان بود و بالاخره درس مامان تموم شد شیطون بلا 4 شهریور اولین ضربه محسوس شما بود دستم رو دلم بود که شمایه لگد نثار مامان کردی منم سرع مامانمو صدا کردم اونم دستشو گذاشت رو دلم وشما رو حس کرد قشنگمممممممممممم   ...
4 شهريور 1393
1